دانستيم كه عامل اصلى در سعادت و شقاوت ابدى، ايمان و كفر است و ايمان پايدار، سعادت جاودانى را تضمين مىكند هر چند ارتكاب گناهان، موجب عذابهاى محدودى شود؛ و از سوى ديگر، كفر پايدار، موجب شقاوت ابدى مىشود و با وجود آن، هيچ كار نيكى سبب سعادت اخروى نمىگردد.
ضمناً اشاره كرديم كه ايمان و كفر، قابل شدّت و ضعف مىباشد و ممكن است تراكم گناهان بزرگ به سلب ايمان بينجامد. و همچنين انجام كارهاى نيك، ريشه كفر را ضعيف مىكند و ممكن است زمينه ايمان را فراهم سازد.
از اينجا اهميّت سؤال درباره رابطه بين ايمان و عمل، روشن مىشود و در اين درس به توضيح پاسخ آن مىپردازيم.
رابطه ايمان با عمل
از بيان گذشته روشن شد كه ايمان، حالتى است روانى كه از دانش و گرايش، مايه مىگيرد و لازمهاش اين است كه شخص با ايمان، تصميم اجمالى بر عمل كردن به لوازم چيزى كه به آن ايمان دارد بگيرد.
بنابراين، كسى كه آگاه به حقيقتى است ولى تصميم دارد كه هيچگاه به هيچ يك از لوازم آن،