كسب سعادت ابدى است، و زندگى آخرت، زندگى نهائى و اصيل مىباشد و هر چند زندگى دنيا و نعمتهاى مادّى و معنوى آن، مطلوب آدمى است ولى با توجه به اينكه همه آنها ابزار آزمايش و وسيله تكامل حقيقى و تحصيل سعادت ابدى است، اصالتى نخواهد داشت و ارزش واقعى آنها وابسته به توشهاى است كه شخص براى زندگى ابديش برمى دارد1.
از اينرو، اگر كسى زندگى اخروى را فراموش كند و چشم خود را به زرق و برق دنيا بدوزد و لذايذ آن را نشناخته و براى آن، ارزشى پندارى قائل شده است زيرا وسيله را بجاى هدف گرفته است. و چنين كارى جز بازى و سرگرمى و فريب خوردگى نخواهد بود. و به همين جهت، قرآن كريم زندگى دنيا را بازى و سرگرمى و ابزار فريب ناميده2،و زندگى آخرت را زندگى حقيقى دانسته است3. ولى بايد توجّه داشت كه همه نكوهشهايى كه از دنيا شده، مربوط به نوع نگرش و جهت گيرى انسانهاى دنياطلب است و گرنه، زندگى دنيا براى بندگان شايسته خدا كه حقيقت آن را مىشناسند و به نظر وسيله به آن مىنگرند و از هر لحظه عمر خود، براى سعادت ابديشان بهره مىگيرند نه تنها نكوهشى ندارد بلكه داراى ارزش فوق العادهاى مىباشد.
نتيجه انتخاب زندگى دنيا
با توجه به امتيازات عالم آخرت و برترى زايدالوصف نعمتهاى بهشتى و رضوان و قرب الهى بر لذايذ دنيا، جاى ترديد نيست كه برگزيدن زندگى دنيا بر آخرت، كارى نابخردانه خواهد بود4و نتيجهاى جز حسرت و ندامت نخواهد داشت. ولى زشتى و نادرستى چنين گزينشى هنگامى بيشتر ظاهر مىشود كه بدانيم انتخاب دنيا و دلبستگى به لذايذ آن، نه تنها موجب محروميّت از سعادت ابدى مىشود بلكه عامل مهمى براى شقاوت جاودانگى جاودانى نيز مىباشد.
توضيح آنكه: اگر انسان مىتوانست به جاى سعادت ابدى، لذايذ زودگذر دنيا را انتخاب كند اما به گونهاى كه پى آمد سوئى براى جهان ابدى نداشته باشد چنين كارى با توجه به رجحان