و نوش زيادى براى خودشان فراهم كرده بودند و به تعبير قرآن كريم دلهاى ايشان سخت همانند سنگ شده بود، بخود نمىآمدند1. و همچنان در خواب غفلت، فرو مىماندند و به راه باطلشان ادامه مىدادند. چنانكه مواعظ و اندرزها و هشدارهاى پيامبران هم تأثيرى در ايشان نمىبخشيد. و هنگامى كه خداى متعال بلاها و گرفتاريها را رفع مىفرمود و بار ديگر نعمتهاى خود را بر مردم، ارزانى مىداشت مىگفتند: اين گونه دگرگونيها و نوسانات و جابجا شدن سختى و آسايش و غم و شادى، لازمه زندگى است و براى پيشينيان هم رخ داده است2. و مجدداً به ستمگرى و اندوختن ثروت و توسعه نيروها مىپرداختند غافل از اينكه همين افزايش امكانات، دامى است الهى براى شقاوت دنيا و آخرت ايشان3.
بهرحال، در صورتى كه پيروان انبياء از نظر شما و توان بحدى مىرسيدند كه بتوانند جامعه مستقلى تشكيل دهند و از خودشان دفاع كنند و با دشمنان خدا به مبارزه برخيزند مأمور به جهاد مىشدند4. و به دست ايشان عذاب الهى بر سر كافران و ستمگران فرود مىآمد5 و در غير اين صورت، مؤمنان به دستور پيامبران، از كافران كناره مىگرفتند و سپس عذاب الهى از مجارى ديگرى بر جامعهاى كه اميد خير و بازگشتى درباره آن نمىرفت نازل مىشد6. و اين است سنت تغييرناپذير الهى در تدبير جوامع بشرى7.
پرسش
1- واكنش مردم در برابر دعوت انبياء (عليهم السلام) چگونه بود؟
2- علل و انگيزه هاى مخالفت با پيامبران را شرح دهيد.
3- مخالفين انبياء چه شيوه هايى را بكار مىگرفتند؟
4- سنتهاى الهى را در ارتباط با بعثت پيامبران و واكنش مردم در برابر ايشان بيان كنيد.