پارهاى كارهاى دلخواهشان باز مىدارد از پى جويى دين، سرباز بزنند1.
اما چنين كسانى مىبايست به عاقبت وخيم اين تنبلى و خودكامگى، تن در دهند و سرانجام، عذاب ابدى و شقاوت جاودانى را پذيرا شوند.
وضع چنين افرادى به مراتب، بدتر از كودك بيمار نادانى است كه از ترس داروى تلخ، از رفتن نزد پزشك خوددارى مىكند و مرگ حتمى را به جان مىخرد، زيرا كودك مزبور، رشد عقلى كافى براى تشخيص سود و زيان ندارد و زيان مخالفت با دستورات پزشك هم بيش از محروميت از بهره هاى چند روزه زندگى دنيا نيست ولى انسان بالغ و آگاه، توان انديشيدن درباره سود و زيان و سنجيدن لذتهاى زودگذر را با عذاب ابدى دارد.
بهمين جهت، قرآن كريم چنين افراد غفلت پيشهاى را از چارپايان هم گمراهتر دانسته و درباره ايشان مىفرمايد: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»2 و در جاى ديگر، آنان را بدترين جنبندگان معرفى مىكند: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ»3.
حل يك شبهه
ممكن است كسانى چنين بهانهاى را دستاويز خودشان قرار دهند كه تلاش براى حل يك مسأله، در صورتى مطلوب است كه انسان، اميدى به يافتن راه حل آن داشته باشد ولى ما چندان اميدى به نتيجه انديشيدن درباره دين و مسائل آن نداريم. و از اينروى، ترجيح مىدهيم كه وقت و نيروى خود را صرف كارهايى كنيم كه اميد بيشترى به نتايج آنها داريم.
در برابر چنين كسانى بايد گفت:
اولا اميد به حل مسائل اساسى دين به هيچ وجه كمتر از ديگر مسائل علمى نيست و مىدانيم كه حل بسيارى از مسائل علوم، در سايه دهها سال تلاش پيگير دانشمندان، ميسر