برخلاف اقتضاى آنها پاداش يا كيفر دهد به هدف خودش نخواهد رسيد.
پس دليل عدل الهى به معناى صحيح و در همه مظاهرش اينست كه صفات ذاتيّه او موجب رفتار حكيمانه و عادلانه مىباشد و هيچ صفتى كه اقتضاى ظلم و ستم يا لغو و عبث را داشته باشد در او وجود ندارد.
حل چند شبهه
1- اختلافاتى كه در آفرينش مخلوقات و به ويژه انسانها وجود دارد چگونه با عدل و حكمت الهى سازگار است؟ و چرا خداى حكيم و عادل، همه مخلوقات را يكسان نيافريده است؟
پاسخ اينست كه اختلاف آفريدگان در بهره هاى وجودى، لازمه نظام آفرينش و تابع قوانين علّى و معلولىِ حاكم بر آنست، و فرض يكسان بودن همه آنها پندار خامى است و اگر اندكى دقت كنيم خواهيم دانست كه چنين فرضى مساوى با ترك آفرينش است زيرا اگر مثلاً همه انسانها مرد يا زن بودند توالد و تناسل انجام نمىگرفت و نسل انسان، منقرض مىگرديد، و اگر همه مخلوقات، انسان بودند چيزى براى خوردن و تأمين ساير نيازمنديها نمىيافتند، و نيز اگر همه حيوانات يا نباتات يك نوع و يك رنگ و داراى خواص يكسان مىبودند اين همه فوايد بيشمار و زيباييهاى خيره كننده پديد نمىآمد. و پديد آمدن اين يا آن نوع از پديده ها، با اين يا آن شكل و ويژگى، تابع اسباب و شرايطى است كه در جريان حركت و تحول مادّه، فراهم مىشود و هيچ كس را قبل از آفرينش، حقى بر خدا نيست كه او را چنين يا چنان بيافريند يا در اين يا در آن مكان، و در اين يا آن زمان قرار دهد تا جايى براى عدل و ظلم داشته باشد.
2- اگر حكمت الهى اقتضاى حيات انسان را در اين جهان داشته است پس چرا او را مىميراند و به حيات او خاتمه مىدهد؟
پاسخ اينست كه اولا مرگ و حيات موجودات در اين جهان هم تابع قوانين تكوينى و روابط علّى و معلولى، و لازمه نظام آفرينش است. و ثانياً اگر موجودات زنده نمىمردند زمينه پيدايش موجودات بعدى فراهم نمىشد و آيندگان از نعمت وجود و حيات، محروم مىگرديدند. و ثالثاً اگر تنها فرض كنيم كه همه انسانها زنده بمانند طولى نمىكشد كه پهنه زمين براى