غرض در يك علم، شبيه غايت به معناي «ما ينتهي اليه الحركة (=پايان)» در بحث حركت است امّا منفعت شبيه «ما لأجله الحركة» ميباشد. وقتي بنّايي، بنايي را به پايان ميرساند، غرض حاصل شده است، امّا مادام كه كسي در آن خانه سكونت نكند، منفعت و فايده آن بنا، محقق نشده است.
در علم منطق غرض، ارائه راههاي وصول به تصورات حقيقي و تصديقات يقيني است و اين هدف قهراً پس از تدوين آن محقق ميشود، امّا منفعت آن ـ يعني مصونيت انسان از خطاهاي فكري در تصورات و تصديقات ـ مشروط به رعايت قواعد آن است از اين رو است كه شيخ(رحمه الله) حصول منافع اين علم را مشروط به استعمال و به كارگيري قواعد آن ميكند. لازم است يادآوري شود كه فرق بين غرض و منفعت به صورتهاي ديگري نيز بيان شده است كه نيازي به ذكر آنها نيست[1].
رابطه منطق نظري با حكمت عملي
ممكن است كسي سؤال كند كه چه رابطهاي بين منطق نظري و انديشههاي عملي انسان وجود دارد و چگونه از اين قواعد نظري در آن آراي عملي ميتوان بهره جست؟
پاسخ اين است كه انديشههاي مربوط به عمل و قضاياي مطروحه در حكمت عملي، گرچه ناظر به عمل و رفتار انساناند، امّا از آن حيث كه «انديشه» و «قضيه» به شمار ميروند، تابع قواعد و قوانين تفكر و استدلالاند. به عبارت ديگر، هر جا سخن از انديشيدن است، قواعد منطق نظري در آنجا حاكم خواهد بود.
خواه متعلّق اين علم حصولي، رفتار و افعال انسان باشد، خواه غير آن. و فرق حكمت عملي و حمكت نظري يا انديشههاي نظري و انديشههاي عملي به لحاظ متعلَّق و مدرك است و نه به لحاظ درك و مُدرِك.
[1] ر.ك: حاشيه ملا عبد الله، چاپ سنگي، علميه اسلاميه، ص156.