او از استحكام و اتقان چنداني برخوردار نباشد و جزالت و فخامت الفاظ، مطلوب و ايدهآل، در نظر نيايد. به هرحال غريب در يك زمان اگر قدري غريب سخن بگويد، هرگز غريب نيست. اگر ناآشنا با يك زبان، به آساني قواعد آن را هم فراگيرد، به هرحال ذوق آن را بدين سهولت فراچنگ نخواهد آورد.
ب ـ در مسير تاريخي نقل و ترجمه آثار يوناني و ورود آنها به عالم اسلامي، دو مرحله مشخص و يك مرحله مياني وحود دارد. در مرحله نخست، كتابهايي كه به زبان عربي ترجمه ميشد، بسيار مغلق و پيچيده بود و سرّ آن وجود الفاظ و اصطلاحات غريب و ناآشناي فلسفي در كتب يوناني بود و از سويي، در اين ترجمهها بيش از آنكه در توضيح و تفهيم مطالب سعي شود، بر رعايت امانت در نقل از زبان مبدأ به زبان مقصد تأكيد ميشد. در مرحله دوم، باب ترجمه آزاد مفتوح شد و ترجمهها از قيود دست و پاگير رستند. نمونه اين تحول در آثار غزالي هويداست.
شيخالرئيس ابن سينا(رحمه الله) در دوراني بين اين دو مرحله ميزيست. از سويي، سعي در التزام به رعايت امانت كتب يوناني و از سوي ديگر تمايل به ترجمه آزاد و نقل معنا داشت، لذا كتابهاي او بويژه اين كتاب از نظر عبارات و تركيبات قدري پيچيده و مشكلاند.
ج ـ در اين كتاب بخصوص جملات و پاراگرافهاي بسيار طولاني، عبارات متداخل و معترضه و نواقصي از اين قبيل به وفور ديده ميشود، و اين خود، سببي است مهم در درست نافهمي مفاهيم و تعقيد كلام.
«فهذا الكتاب...» جوابِ «لما كان العلم...»
برخي محشين در جستجوي جزا براي جمله شرطيه آغاز فصل يعني «لما كان العلم...» جمله «كانت القياسات...» را انتخاب كردهاند، امّا به نظر ميرسد كه عبارت «كانت القياسات...» جواب «كما ان التصديق علي مراتب...» است و جواب «لما كان العلم...» همين عبارت «فهذا الكتاب...» ميباشد كه بين آنها چندين سطر فاصله شده است!
سؤالي كه در اينجا مطرح است اين است، كه كتاب برهان چه مناسبتي با حدود و تعاريف و اجزاي حدّ دارد؟ در پاسخ اين سؤال و براي دفع توهم عدم ارتباط بين تصور و تصديق و به بياني بين حدّ و برهان، ارتباط بين تصور و تصديق در پاراگراف بعدي مورد بحث واقع شده است.