علم، خواه از راه اكتساب فكري حاصل شود و خواه بدون اكتساب فكري به دو قسم تصوّر و تصديق تقسيم ميشود. تصديقات اكتسابي براي ما از راه قياس حاصل ميشوند و تصورات اكتسابي از راه حدّ بر ما معلوم ميگردند. تصديق داراي مراتب مختلفي است:
برخي از تصديقات يقينياند، به گونهاي كه همراه با اعتقاد به محتواي قضيه اعتقاد دومي نيز ـ بالفعل يا به صورت قوه قريب به فعليت ـ وجود دارد و آن اين است كه نقيض آنچه بدان تصديق شده است، هرگز ممكن نيست. البته در اين موارد، تصديق، هنگامي يقيني است كه امكان زوال اين اعتقاد دوّم هرگز وجود نداشته باشد.
برخي ديگر از تصديقات، شبيه به يقيناند و اين خود بر دوگونه است: يا تصديقي است كه در آن تنها يك اعتقاد وجود دارد و اعتقاد دوّمي كه ذكر كرديم ـ نه به صورت بالفعل و نه به صورت قوهاي كه نزديك به فعليّت است ـ اصلا در آن وجود ندارد يعني به صورتي است كه چه بسا اگر شخص را بدان تنبّه دهيم، استحكام تصديق اول او نيز از بين خواهد رفت. و يا تصديقي است كه اگر هم در آن، اعتقاد دوّم وجود دارد، زوالپذير است، در حالي كه اعتقاد اوّل همچنان پابرجاست و شخص معتقد هم در حال حاضر و بالفعل هرگز براي نقيض اعتقاد خود، امكاني قائل نيست.
دسته ديگر از تصديقات، تصديقات اقناعي و ظنّي است كه پايينتر از يقين و شبه يقين است و آن اين است كه در كنار اعتقاد اول اعتقاد دومي ـ به صورت بالفعل و يا به صورت قوّه قريب به فعليّت ـ در كار باشد مبني بر اينكه امكانِ نقيضِ اعتقاد