آيا هر علّت و عليتي براي برهان لم كافي است؟ خير. علّتي كه در برهان لمّ حد وسط واقع ميشود شرايطي دارد كه شيخ در اينجا به دو تا از آنها اشاره ميكند. ميدانيم كه علّت به معناي عامّ، هم شامل علّت تامه ميشود و هم شامل علّت ناقصه; يعني اجزاء علّت تامه.
و ما در برهان لم ميخواهيم از راه علم به علّت، علم به معلول پيدا كنيم و در واقع در اين برهان يك كبراي مطوي داريم و آن اين است كه هرجا علّت باشد، معلول نيز ضرورتاً خواهد بود.
اين معنا فقط در علّت تامه صادق و جاري است، نه در علّتِ ناقصه; چراكه فقط علّت تامه است كه وجود معلول را ضروري ميكند و نه علت ناقصه. پس وقتي حد وسط، علّتِ ثبوت نتيجه ميشود كه علّيتش تام باشد.
البته گاهي پارهاي از اجزاي علّت تامه معلوماند و فقط چند يا يك جزء مجهول است و مانيز به دنبال همان جزء مجهول هستيم و اگر آن جزء معلوم شود، علّيت تام شده، علم به نتيجه و معلول حاصل خواهد شد. مثلا فرض كنيد در آزمايشگاه ميخواهيد دستگاهي را روشن كنيد و ميدانيد كه براي روشن كردن دستگاه لازم است جريان برق برقرار باشد و سيمهاي مثبت و منفي و كليدها و قسمتهاي ديگر سالم باشند و از قضا همه سالماند; امّا در عين حال ميبينيد دستگاه روشن نميشود.
در اينجا جستجو ميكنيد تا جزء اخير علّت تامه را بيابيد و مثلا پس از تفحّص متوجه ميشويد كه يكي از پيچهاي ريز دستگاه را ميبايست 180درجه در جهت عقربههاي ساعت بچرخانيد و شما چنين نكردهايد. پس از چرخاندن پيچ، دستگاه روشن ميشود.
در اينجا گرچه شما ممكن است مسامحتاً بگوييد همين پيچ ريز است كه دستگاه را روشن ميكند، امّا در واقع و نفسالامر تنها آن جزء نيست كه علّتِ روشن شدن دستگاه است بلكه همه اجزاي علّت يعني علّت تامه است كه براي روشن شدن دستگاه سببيّت دارد.
در برهان نيز حد وسط در صورتي نسبت به نتيجه علّيت دارد كه علّت تامه باشد، گرچه ممكن است برخي از اجزاي علت تامه، معلوم باشند و فقط يك جزء از آن بر ما مجهول باشد كه ميبايست آن را كشف كنيم و در اينجا است كه ذكر همان يك جزء در برهان كفايت ميكند.
بنابراين اگر علّيتِ حدّ وسط، عليّت ناقصه باشد، يقين به نتيجه حاصل نخواهد شد.