«ظنّ» به معناي لغوي اعمّ از معناي مصطلح آن در فنّ منطق است. ظنّ لغوي در مواردي مثل اعتقاد بر اساس حدس و تخمين و اعتقاد بدون مشاهده يا دليل و برهان به كار ميرود. خواه اين اعتقاد، جزمي و مطابقِ واقع امّا غير مستند به علّتِ واقعي آن باشد مثل اعتقادات تقليدي، و خواه اعتقادي جزمي ولي غير مطابق با واقع باشد مثل جهل مركّب و يا اعتقادي غير جزمي نسبت به طرف راجح در يك قضيه باشد كه همراه با احتمالِ طرف نقيض ميباشد.
در همه اين موارد، ظنّ به معناي لغوي آن به كار ميرود، امّا آنچه كه مرادِ منطقيان است، تنها معناي اخير است.
لذا قضاياي مظنونه، قضايايي هستند كه مورد اعتقاد ما هستند، امّا نه اعتقاد جزمي، بلكه اعتقادي بيش از50% كه همراه با احتمال كمتر از 50% نسبت به طرف نقيض (وهم) خواهد بود. شيخ(رحمه الله) در اينجا به اسباب پيدايش ظنّ در قضاياي مظنونه اشاره كرده است.
نكتهاي كه در اينجا تذكار آن بجاست اين است كه گاه يك قضيه از جهتي تحت يك عنوان قرار دارد و از جهتي ديگر تحت عنوان ديگري قرار ميگيرد. مثلا قضيه «انصر أخاك ظالماً كان او مظلوماً» كه در اينجا در زمره مظنونات آمده، دربرخي كتب از جمله مشهورات شمرده شده است. توضيح اينكه، مشهورات را به سه دسته تقسيم كردهاند:
ـ مشهورات حقيقيه: كه هرگز شهرت آنها پس از تأمل وتعقيب زايل نميگردد.
ـ مشهورات ظاهريه: كه شهرت آنها پس از تعقيب و تأمل زايل ميشود.
ـ شبيه به مشهورات: كه شهرت آنها موقتي و ناشي از يك امر عارضي است و با زوال آن امر عارضي، شهرت آنها نيز از بين ميرود.
در پارهاي از كتب، قضيه «انصر أخاك...» به عنوان نمونهاي از مشهورات ظاهريه آمده است ـ كه گفتيم ـ با مظنونه بودن منافاتي ندارد[1].
متن
و اما الضرورياتُ الوهميّةُ فاّنها بِالحَرِي أَنْ تكونَ أقوي من المشهورات، لا في النّفع بل في شدّةِ إذعانِ النّفْسِ الغيرِ المقوّمةِ لها. فربما بقيتْ مشهورَةً و ربما صارتْ شَنِعةً، فتكون كاذبةً و شنعةً معاً، و تكون صيرورتُها شنعةً ليست بسبب أمر يدعو اليه من الغرائز و الأخلاق و المصالح، بل لما يدعو اليه العقلُ.