امتحان فراهم باشد تا مؤمنان واقعى شناخته شوند؛ و ثانياً براى اين كه مردم در مورد تفاصيل آنها از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) سؤال كنند و بدين طريق جايگاه آنان در تبيين جزئيات احكام، براى مردم روشن شود.
به طور كلى در بسيارى از موارد، دليل پيدايش اين گونه سؤالات اين است كه ما گمان مىكنيم خداوند مانند يك مصلح اجتماعى مىخواهد از هر طريق ممكن، جامعه به سر و سامان برسد و نظم و آرامش در آن حكم فرما باشد و مردم با آسودگى زندگى كنند. بر اساس اين تصور، اگر در موردى ببينيم كه اين گونه نشده است، چنين نتيجه مىگيريم كه ـ العياذ بالله ـ اشكالى در كار خداوند پيدا شده است! حال آن كه خداوند هيچ گاه چنين ارادهاى نداشته و ندارد كه مردم به هر صورت ممكن ايمان بياورند و مؤمن شوند. اگر چنين ارادهاى داشت قطعاً قادر بود شرايط را به گونهاى فراهم كند كه همه مردم ايمان بياورند: وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً.1 ايمان امرى اختيارى است و مردم بايد بر اساس انتخاب و اختيار خود ايمان بياورند. در آيه ديگر مىفرمايد: لَوْ يَشاءُ اللّهُ لَهَدَى النّاسَ جَمِيعاً؛2 اگر خدا مىخواست، همه را با اجبار هدايت مىكرد. اما خداوند اين گونه نخواسته است؛ انسان بايد با اختيار خود مسير هدايت را طى كند و كمال انسان در گرو اختيار و انتخاب آگاهانه او است. انسان بايد گام نهادن در مسير كمال را خود اراده كند، در پى شناخت آن برآيد و در اين جهت، حسن انتخاب داشته باشد تا با اراده و اختيار خود به مقصود برسد.