خداوند پى برد. به عبارت ديگر، آن مسأله به گونهاى است كه هر عاقلى مىفهمد كه خداوند چنين چيزى را از مردم خواسته است. از دير زمان، علما گاهى براى اثبات برخى احكام شرعى به حكم عقل استناد كرده و مىكنند. كتاب «مكاسب» نوشته شيخ مرتضى انصارى(قدس سره) يكى از مهم ترين متون درسىِ فقه در حوزههاى علميه محسوب مىشود. مرحوم شيخ در اين كتاب گاهى براى حكم يك مسأله، ادلّه چهارگانه (كتاب، سنّت، اجماع و عقل) را مطرح مىسازد و معمولاً قبل از بيان دليلهاى ديگر، به دليل عقل تمسك مىجويد و آن گاه دليلهاى ديگر را مطرح مىكند و هر گاه براى مسألهاى دليل قرآنى يا روايى وجود نداشته باشد، شيخ به دليل عقل روى مىآورد. مثلاً «اختلال نظام» يكى از اصطلاحات رايج در فقه است. فقها مىگويند، بايد از كارهايى كه موجب اختلال نظام مىشود پرهيز كرد. مثلاً اگر در كشورى پزشك يا قاضى وجود نداشته باشد، اين امر موجب اختلال نظام زندگى اجتماعى و بى نظمى عمومى مىشود. اين كه «اختلال نظام جايز نيست»، دليل قرآنى و روايى ندارد، بلكه صرفاً يك حكم عقل است كه از آن، حكم شرع كشف مىشود، و از آن پس به عنوان قانون اسلام تثبيت مىگردد.
پس هر گاه از «حكم اسلام» سخن مىگوييم تنها «آيه قرآن» مراد نيست، بلكه براى كشف احكام اسلام چهار راه وجود دارد: آيات قرآن كريم، سنّت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) ، اجماع و حكم عقل.
گفتنى است كه مراد از حكم عقل، حكم عقل قطعى است؛ يعنى چيزى كه قطعاً عقل به آن حكم مىكند. اگر چيزى به عنوان حكم قطعى عقل باشد، همه عقلا بر آن متفق خواهند بود. بنابراين، كسى نمىتواند بگويد