قدرت لازم براى اجراى تكاليف خويش است؛ چه اين كه تكليف، مشروط به داشتن قدرت است.
شبيه سخن فوق در زمان غيبت وجود دارد. به اعقاد ما شيعيان، فقها در زمان غيبت همانند كسانى هستند كه در زمان حضور امامان معصوم(عليهم السلام) از سوى آن بزرگواران منصوب مىشدند. همانگونه كه، مثلاً، مالك اشتر در زمان حضور اميرالمؤمنين(عليه السلام) براى حكومت مصر منصوب شد، در زمان غيبت نيز فقها از طرف امام معصوم(عليه السلام) براى حكومت منصوب شده اند. گويا اميرالمؤمنين(عليه السلام) آنها را تعيين كرده است، ولى نه به «اسم» بلكه به «عنوان». آن عنوانى كه براى زمان غيبت تعيين شده، «فقيه جامع الشرايط» است.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) مالك اشتر را براى حكومت مصر فرستاد، ولى مالك در بين راه با توطئه معاويه و عمروعاص به شهادت رسيد و هرگز به مصر نرسيد. در مناطقى نيز گاه والى منصوب، از سوى مردم كمك نمىشد. در اين حالت، كارى از والى و حاكم ساخته نبود و در واقع، تكليف از او ساقط مىگشت.
در زمان غيبت نيز گاه شرايط لازم حكومت براى يك فقيه، در يك شهر، استان يا كشور وجود دارد و او مىتواند با يارى مردم به وظايف و تكاليف خويش جامه عمل بپوشاند. در گذشته، گاه اين اختيارات براى يك فقيه به صورت محدود و مختصر وجود داشت. برخى از فقها در زمان حكومت قاجار، در مناطق خويش همانند يك والى يا حاكم عمل مىكردند. حكومت در ظاهر به قاجاريه تعلق داشت، ولى در عمل، فقها در شهر يا روستاى خويش اِعمال قدرت و ولايت مىكردند و مردم نيز به دستورات