است؛ مانند عدد سه كه دنبال عدد دو است. براى توضيح آن مىتوان از واژههاى «ارتباط»، «پيوند» و «اتصال» استفاده كرد كه البته هيچ كدام معادل دقيقى براى اين كلمه نيستند.
هر گاه اين واژه در مورد دو موجود ذى شعور، مانند دو انسان، به كار رود، بدان معنا است كه يك رابطه قوى بين آن دو وجود دارد كه تمام شؤون وجودى ايشان را فرا گرفته است. رابطهاى كه در اين حالت بين دو انسان وجود دارد با رابطهاى كه بين دو جسم وجود دارد متفاوت است. به ديگر سخن، ماده «ول ى» معناى عامّى دارد كه هر گاه در مورد انسان به عنوان يك موجود ذى شعور به كار رود، بايد شؤونات انسانى را در پيوند دو انسان مدّنظر قرار داد. پيوند مورد نظر پيوندى است كه دو انسان را چنان به هم نزديك مىكند كه هيچ مانعى بين آن دو باقى نمىماند.
شؤون اصلى انسان را مىتوان سه چيز دانست: 1. شناخت (بينش) 2. عواطف و ميلها (گرايش) 3. كُنش، كه حاصل جمع و برآيند دو مورد قبل، يعنى بينش و گرايش است. هرگاه ماده «ول ى» در مورد دو انسان به كار رود بدان معنى است كه آنها تا بدان حد به يكديگر نزديك شدهاند كه در امور سه گانه فوق يكى گشته اند؛ يعنى شناختها و معرفتهاى ايشان شبيه هم است، عواطف و احساسات آنها به هم آميخته و همديگر را دوست دارند، و در نهايت رفتارشان نيز مشابه هم است. مفهوم حقيقى ولايت بيان گر چنين رابطهاى است.
بنابراين رابطه ولايت، رابطهاى طرفينى است و دو طرف نسبت به يكديگر داراى تأثير و تأثر هستند. طبيعى است وقتى دو دوست فكرشان يكى و عواطف آنها مشترك شد، در عمل و رفتار يكديگر اثر مىگذارند. هم اين در او اثر مىگذارد و هم او در اين مؤثر است: