حب دنيا و دل بستگى به آن جستجو كرد. البته نتيجه اين سخن آن نيست كه انسان با هر چه در دنيا است دشمنى بورزد و از نعمتهاى خداوند به خوبى استفاده نكند. دل بستگى به دنيا غير از استفاده مناسب از نعمتها است. تمتع از دنيا و نعمتها و لذتهاى آن هميشه مذموم و ناپسند نيست، بلكه در مواردى حتى واجب يا مستحب است. «استفاده» از نعمتهاى دنيا به معناى «حب دنيا» نيست. انسان به مقتضاى طبيعت خود امور لذيذ را دوست دارد. از اين رو نفس لذت بردن از دنيا و مواهب آن مورد نكوهش نيست. آنچه مذموم است دل بستگى به امور دنيا است به گونهاى كه نتواند از آنها جدا شود و اگر وظيفه شرعى ايجاب كرد، وظيفه را فداى لذت دنيا كند.
در مورد اميرالمؤمنين(عليه السلام) «ناكثان» نمونهاى هستند از كسانى كه حب دنيا موجب گرديد حق را فراموش كنند و با آن حضرت به مخالفت برخيزند. آنها اولين كسانى بودند كه به مخالفت با آن حضرت پرداختند. در رأس اين گروه نيز سه نفر بودند كه آتش جنگ جمل به دست آنان برافروخته شد: زبير، پسر عمه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و على(عليه السلام) و داماد ابوبكر؛ عايشه، همسر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و طلحه، پسر عمه عايشه. زبير از كسانى بود كه در زمان خلافت ابوبكر ابتدا با او بيعت نكرد و مىخواست با حضرت على(عليه السلام) بيعت كند. او پسر عمه حضرت على(عليه السلام) بود و در جنگها در كنار پيامبر(صلى الله عليه وآله) فداكارىها و رشادتهاى بسيارى از خود نشان داده بود. پس از كشته شدن خليفه سوم، طلحه و زبير از اولين كسانى بودند كه با حضرت على(عليه السلام) بيعت كردند. آنان پس از بيعت، دو درخواست از آن حضرت داشتند:
اول اين كه سهم آنها را از بيت المال به همان اندازهاى قرار دهد كه