مىكند، يا وقتى در نماز «اللّه اكبر» مىگويد و باور دارد خدا از هركس بزرگتر است و عظمت او را كرانه نيست، لحظهاى از درك حضور او و توجه به او غافل نمىگردد. در ابتداى امر، ما ناتوان از درك عظمت خدا هستيم و تنها اين الفاظ را بر زبان جارى مىسازيم و نمىتوانيم عظمت و بزرگى خدا را توصيف كنيم: يعنى چه كه خدا بزرگ است؟ يا خدا چقدر از انسان و ساير موجودات والاتر و بزرگتر است؟ اصلا ذهن ما ظرفيت درك خدا را ندارد، گرچه انسان با توجه به آثار الهى و با سعى و تلاش و پيمودن مراحلى، تا حدى مىتواند عظمت خدا را درك كند.
امامصادق(عليهم السلام) روايت مفصّلى نقل مىكند كه زينب عطرفروش به خانه پيامبر آمد و از عظمت خداوند متعال سؤال كرد، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در جواب به مقايسه عوالم و آسمانهاى هفتگانه و كهكشانها پرداختند و نيز خردى و كوچكى هر كدام را نسبت به ديگرى بيان كردند، از جمله فرمودند: «اين زمين با آنچه درون اوست و آنچه بر روى اوست، در برابر آسمان اوّل به مانند انگشترى است كه در بيابانى پهناور افتاده باشد و همين طور آسمان اوّل در برابر آسمان دوم به مانند انگشترى است كه در بيابانى افتاده باشد»[1] اين نسبت در مقايسه هر يك از عوالم به عالم بالاتر نيز وجود دارد و شكّى نيست مقايسه بين عوالم و كهكشانها انسان را به عظمت الهى رهنمون مىكند.
زمين با همه گستردگى و فراخى، در برابر خورشيد خيلى كوچك است و همين طور خورشيد قابل مقايسه با برخى ستارگان ديگر نيست و همه در فضايى شناورند و هيچ گاه با يكديگر برخورد نمىكنند. علاوه كسى كه با هيئت جديد آشنا باشد، مىداند كه گاهى فاصله بين كهكشانها ميليونها سال نورى است. نورى كه هر ثانيه سيصد هزار كيلومتر مسافت را طى مىكند، حساب كنيد در طول يكسال چقدر حركت مىكند، تا برسد به يك ميليون سال نورى! تازه وراى اين كهكشانها، عوالم ديگرى نيز هست، چرا كه ستارگان مرئى تنها زيورهاى آسمان اوّل هستند، در اينباره خداوند مىفرمايد: