«اخلاقى» اين غريزه هم مىتواند به گونهاى ارضا شود كه مطلوب و داراى ارزش اخلاقى مثبت باشد، و هم مىتواند به شكلى ارضا گردد كه نامطلوب و داراى ارزش اخلاقى منفى باشد. غريزه جنسى از اين نظر مثل بسيارى از افعال و امور ديگر است. براى مثال، از لحاظ اخلاقى، غذا خوردن به خودى خود نه خوب و نه بد است. اما اگر غذا خوردن عنوان پرخورى، شكمبارگى، حرامخوارى و نظاير آنها پيدا كند بد مىشود. همچنين اگر فرد آنقدر غذا نخورد كه قوايش تضعيف شود به حدّى كه هيچ كارى نتواند انجام دهد، آن نيز بد است.
بنابراين در مورد قوا و غرايزى كه خداى متعال در انسان قرار داده، نظر صحيح اين است كه از نظر نظام آفرينش، تمامى آنها فعل خدا و داراى حكمتاند. به طور كلى خداوند هر چه آفريده، نيكو و زيبا است:
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْء خَلَقَهُ؛[1]آن كسى كه هر چه آفريده، نيكو آفريده است.
اما به لحاظ اخلاقى ما وظيفه داريم كه تلاش كنيم حدود و ثغور اين قوا و غرايز را بشناسيم و بدانيم كه هر يك اگر تا چه حد و در چه جهت و با چه وصفى استفاده و اِعمال شود داراى ارزش مثبت است. در اين حال روشن است كه اگر آن حدود و ثغور رعايت نگردد فعل انسان بىارزش و يا حتى داراى ارزش منفى خواهد شد. قرآن از كسانى كه اين حد و مرزها را رعايت نمىكنند با تعبير «عادون» ياد مىكند؛ يعنى افرادى كه از حد تجاوز مىكنند و از خطوطى كه براى آنها تعيين شده رد مىشوند و فراتر مىروند.
از اين رو به كارگيرى و اِعمال هر يك از غرايز در صورتى كه حدود آن رعايت شود هيچ اشكالى ندارد، و بلكه بالاتر، مىتواند ارزش مثبت داشته باشد و موجب كمال انسان و رضايت خداى متعال و اولياى او شود و اجر و ثواب الهى بر آن مترتب گردد.
انحراف غرايز از مسير طبيعى
براى آنكه اين بحث ملموستر و عينىتر شود مناسب است آن را در قالب مثالى بيان كنيم. براى مثال، خوردنىها را در نظر بگيريد. انسان به صورت فطرى طورى آفريده