در اين آيه مىفرمايد، هرگز به نيكى نخواهيد رسيد جز اينكه از آنچه دوست مىداريد انفاق كنيد؛ آيه «وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ...» نيز مجموع منطوق و مفهومش اين مىشود كه: كسى كه از بخل نفس نگاه داشته شود «مُفلح» خواهد بود، اما اگر گرفتار بخل و امساك باشد هيچگاه به فلاح نخواهد رسيد. البته اينكه آيا انسان به صرف اينكه از اموال خود انفاق كند موجب فلاح او خواهد شد يا حتماً بايد با شرايطى همراه باشد، طبعاً از آيه «وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُون» اين مطلب استفاده نمىشود و به اصطلاح، آيه در مقام بيان اين مطلب نيست. اين آيه از اين جهت، نظير آيه «الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُون» مىشود كه آنجا هم در مقام بيان اين نيست كه چه نمازى و چند ركعت باشد و چگونه بخوانند، بلكه فقط اجمالا بيان مىكند كه نماز با خشوع تأثير مهمى در فلاح انسان دارد. آيه «وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُون» نيز اين مطلب را بيان مىكند كه دادن زكات تأثير قابل توجهى در فلاح انسان دارد، اما ديگر در مقام بيان نكاتى از اين قبيل نيست كه آيا هر زكاتى چنين اثرى دارد و آيا همه زكاتها و انفاقها از اين جهت مساوى هستند يا خير.
اما مانند بحث نماز خوشبختانه در اينجا نيز در آيات متعدد ديگر و در رواياتْ اين نكات را بيان كردهاند. صرفنظر از روايات فراوانى كه در اين زمينه داريم، بسيارى از اين نكات با رجوع به آيات ديگرى كه در خود قرآن وجود دارد قابل استفاده است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مىكنيم.
دو نكته اساسى در انفاق
از جمله آموزههايى كه به طور يقينى از مجموع معارف اسلام استفاده مىشود اين است كه از نظر اسلام اولا تكامل انسان در «قرب به خدا» است، و ثانياً امورى كه در اين امر تأثير بالفعل دارد و موجب سعادت انسان مىشود مشروط به «قصد قربت» است. به عبارت ديگر، تقرب الى الله امرى قصدى است و بدون قصد محقق نمىشود. حتى نماز كه بالاترين عبادتها و ابزار تقرب الى الله است، ممكن است به گونهاى خوانده شود كه نهتنها موجب تقرب نگردد، كه موجب بعد و دورى انسان از خدا نيز بشود؛ و آن در صورتى است كه نماز انسان از روى «ريا» باشد. هر عبادت ديگرى هم، و به طور كلى هر