مختلف مىگويد: من اين مسأله را نمىدانم، پاسخ آن را از على(عليه السلام) بپرسيد، چنين كسى چگونه مىتواند امام مردم گردد؟ آيا از چنين كسى بايد تبعيت كرد يا از كسى كه راه را به خوبى مىشناسد و مىتواند ديگران را هم هدايت كند؟ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون. اى عقلاى عالم! قضاوت شما در اين مسأله چيست؟ كسى كه خودش راه را نمىداند سزاوار است امام مردم شود يا آن كس كه راه را به خوبى مىشناسد و مىتواند ديگران را نيز دستگيرى و راهنمايى كند؟ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون.
بنابراين اولين ويژگى «امام» اين است كه بايد پيشاپيش ديگران حركت كند، نه آنكه منتظر باشد تا فرد يا افرادى قدم در راهى بگذارند و او به دنبال آنها حركت كند. ويژگى دوم وى اين است كه بايد راهى را كه مىخواهد در آن گام بنهد به خوبى بشناسد، نه آنكه نياز داشته باشد كسى راه را به او بشناساند. سومين ويژگى امام نيز اين است كه بايد توان دستگيرى و هدايت ديگران را داشته باشد و بتواند دست آنها را گرفته و به دنبال خود به سوى مقصد راهنمايى كند. اين سه ويژگى حداقلِ ويژگىهاى «امام» است و كسى كه برخى از اين ويژگىها را نداشته باشد صلاحيت امامت و پيشوايى در هيچ سطحى را ندارد.
عبادالرحمان به دنبال رياست؟
نكته ديگرى كه درباره اين خصوصيت عبادالرحمان مىتوان به آن پرداخت اين است كه اصولا اين درخواست عبادالرحمان كه از خداوند مىخواهند آنان را پيشواى متقين قرار دهد، آيا نوعى مقامپرستى و رياستطلبى و دنياگرايى نيست؟ به راستى اين چه وصفى است كه براى عبادالرحمان به عنوان آخرين درخواست و مكمل ساير ويژگىهاى آنان ذكر شده است؟!
اين سؤال با اندكى تأمل و دقتْ قابل پاسخ است و اشكال مرتفع مىگردد. پيش آمدن اين سؤال در ذهن امثال بنده شايد بيشتر به علت قياس به نفس است. امثال بنده وقتى به خودمان نگاه مىكنيم، مىبينيم دلمان مىخواهد مقام و موقعيتى پيدا كنيم و بر ديگران مقدّم و پيشاپيش آنها باشيم و مردم به دنبالمان راه بيفتند و براى دستبوسى صف