«پيشوا» باشد. به هر حال، «پيشرو»، «راهبر» و «پيشوا» معادلهاى مختلفى هستند كه مىتوانيم در فارسى براى كلمه «امام» ذكر كنيم.
سه شرط مهم براى امامت
با توجه به توضيحى كه بيان شد، طبعاً كسى كه مىخواهد «امام» و پيشواى گروهى از مردم باشد اين ويژگى در او لحاظ مىشود كه پيشاپيش آنها حركت مىكند؛ يعنى اينگونه نيست كه منتظر باشد تا ديگران راهى را انتخاب كنند و بپيمايند تا او به دنبال آنها حركت كند و دنبالهرو آنان باشد. كسى كه پشت سر ديگران حركت مىكند چه مناسبتى دارد كه به او «امام» گفته شود؟ البته اين امامى كه در جلو و پيشاپيش ديگران حركت مىكند، تفاوتى ندارد كه امام معصوم(عليه السلام) يا امام برحق ديگرى باشد؛ مثل ائمهاى از مستضعفين كه طبق مفاد آن آيه خداوند آنها را به پيشوايى خلق مىرساند.
نكته ديگر اين است كه «امام» واقعى و حقيقى كه پيشاپيش ديگران و مقدّم بر آنها قرار مىگيرد و ديگران پشت سر او حركت مىكنند، كسى است كه صلاحيت اين كار را داشته باشد. بر اين اساس اگر كسى به دروغ ادعا مىكند كه من «امام» هستم و خود را پيشواى مردم معرفى مىكند، قرآن كريم بر امامت چنين كسى مهر تأييد نمىزند و امامت او را تصديق نمىكند. قرآن كسى را امام مىداند كه شرايط لازم براى اين امر را داشته باشد. طبيعتاً اولين شرط يك امام و راهبر و پيشوا اين است كه بايد راه را بشناسد و بلد باشد. كسى كه خودش راه را بلد نيست چگونه مىتواند پيشاپيش مردم حركت كند تا ديگران به دنبال او بيايند؟ آيهاى در قرآن اين مطلب را به خوبى تبيين نموده است:
أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛[1] پس آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مىكند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه را نمىيابد مگر آنكه هدايت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مىكنيد؟
يكى از روشهاى قرآن در بيان مطالب اين است كه گاهى هنگامى كه مىخواهد حقيقتى