كند، اما در هر صورت اگر موفق به جلب رضايت آنها نشد حق ندارد واجبى را كه بر او تعيّن يافته ترك نمايد.
اين مسأله بسيار مهم و اساسى است و انسان بايد در مورد آن بسيار مراقب باشد. از آنجا كه به طور فطرى و طبيعى، جاذبه و كشش اين محبتها و عواطف بسيار قوى است، اگر انسان مراقب نباشد به تدريج ممكن است در اثر آن به سمت ترك تكليف واجب و ارتكاب گناه سوق پيدا كند. به خصوص كه آدميزاد راه توجيه را خوب بلد است و با هزار و يك توجيه عرفى و شرعى راهى را براى خود درست مىكند تا از كسانى كه با آنها انس و الفت دارد جدا نشود. اصل قضيه اين است كه ته دلش آن محبت افراطى او را پاىبند كرده و نمىگذارد به انجام تكليف مبادرت ورزد، ولى در ظاهر دلايل متعدد شرعى براى ترك آن مىآورد و خود را قانع مىكند كه انجام اين كار بر من لازم نيست.
از اين رو باز هم تأكيد مىكنيم كه انسان بايد كاملا حواس خود را جمع كند و لايههاى زيرين دل خود را واكاوى و اصلاح نمايد و مراقب باشد حب و بغضهايش منطقى و معقول و مشروع باشد و از حد اعتدال خارج نشود.
از سوى ديگر، همانگونه كه پيش از اين نيز اشاره كرديم، بايد متوجه بود كه تفريط در محبت و عاطفه و ابراز آن نيز مضر است و مشكلاتى را به وجود مىآورد. امروزه تحقيقات روانشناختى به وضوح نشان مىدهد كه بسيارى از ناهنجارىها در رفتارها و شخصيت افراد، ريشه در كمبود محبت و عاطفه در خردسالى و كودكى دارد. نديدن محبت كافى در كودكى، باعث رشد نابههنجار شخصيت و تربيت افراد عقدهاى، بزهكار و جنايتكار مىشود. از اين رو خود اين مطلب كه انسان بين افراط و تفريط در محبت و عاطفه حد وسط را بگيرد و راه اعتدال را بپويد، امرى است كه نياز به آموزش دارد.
ارائه الگويى صحيح از چگونگى اِعمال عاطفه
بندگان شايسته خدا هميشه مراقبند كه محبت زن و فرزند بر محبت خدا نچربد و آنان را از اطاعت امر خدا و انجام فرمان الهى بازندارد. نمونهاى از اين امر را مىتوان در اين كلام اميرالمؤمنين على(عليه السلام) مشاهده كرد كه مىفرمايد: