از اين رو آياتى كه در زمينه نهى از منكر وارد شده قرينه قطعى است بر اينكه عبور كريمانه از كنار لغو و گناه كه در اين آيه آمده، مربوط به جايى است كه زمينه و شرايط نهى از منكر وجود ندارد. اصولا نهى از منكر از جمله ضروريات دين است و حتى اگر هيچ آيه و روايتى هم نمىبود، باز هم اين آيه را مخصوص به مواردى مىدانستيم كه شرايط نهى از منكر مهيا نيست. براى مثال، يكى از شرايط نهى از منكر «احتمال تأثير» است. از اين رو اگر انسان هيچ احتمال تأثير نمىدهد و يقين دارد كه حرف و سخنش به جايى نخواهد رسيد، در اينجا نهى از منكر بر او واجب نخواهد بود. فرض كنيد اگر مؤمنى عبورش به مجلس عروسى يا عيش و نوشى افتاد كه همه از خود بىخودند و با سروصدا به رقص و پاىكوبى مشغولند، بديهى است كه در ميان آن همه سروصدا و عربدههاى مستانه، اصلا صداى انسان به گوش كسى نمىرسد تا بخواهد نهى از منكر كند. بحث اين آيه و اينكه عبادالرحمان در برخورد با لغو اينگونهاند كه «مَرُّوا كِراما» مربوط به چنين مواردى است.
نكته ديگر اين است كه منظور از عبور كريمانه اين است كه انسان در چنين موقعيتهايى مراقب باشد دامان خودش به گناه آلوده نشود. در برخى تفاسير، از جمله «كشّاف» و «مجمعالبيان» شواهدى آورده شده بر اينكه وقتى گفته مىشود «مَرَّتَكَرُّما»، مقصود اين است كه طورى عبور كرد كه خودش به آن كار آلوده نشود. به تعبيرى، مىتوانيم بگوييم «مَرَّتَكَرُّما» به معناى «دامن برگرفتن از كارى» است. به عبارت ديگر، مقصود اين است كه فرد خودش را عزيزتر و گرامىتر از آن داشت كه خود را به آن كار آلوده كند. بنابراين، يكى از اوصاف عبادالرحمان اين است كه در صورت مواجهه با گناهكاران و مجالس آنان، مراقبند كه آلوده نشوند و مشاركتى در گناه آنان نداشته باشند.
هشدار در مورد يك آفت اخلاقى
در هر صورت، يك نكته كلى كه از مجموع اين آيات (55 قصص، 72 فرقان و 3 مؤمنون) و آيات مشابه آنها مىتوان به دست آورد اين است كه زمينه يك آفت اخلاقىِ اجتماعى در انسان وجود دارد كه بايد نسبت به آن بسيار مراقب باشد تا گرفتار آن نگردد. به ويژه