كارهاى بدِ خويش دست بكشد و به سراغ اعمال صالح برود. البته همانگونه كه اشاره كرديم، ممكن است پس از اين تصميم و بناگذارى، اتفاقاً مانعى پيش بيايد و موفق به هيچ عمل صالحى نشود؛ اما چنين حالتى، وضعى استثنايى و عارضى است كه بسيار به ندرت اتفاق مىافتد. حالت طبيعى و روال عادى اين است كه انسان پس از توبه و اين بناگذارى فرصت عمل دارد و مىتواند صدق نيت خود را با عمل خويش به اثبات برساند. از اين رو اگر فرد پس از توبه، فقط از اعمال بد و كردارهاى زشتش دست كشيد اما هيچ عمل صالحى هم انجام نداد، اين نشانه آن است كه ايمانش قوى نيست. به همين دليل نيز چنين توبهاى حداكثر مىتواند سبب شود گناهان گذشته شخص مورد آمرزش قرار گيرد، اما در حدى نيست كه بتواند بدىهاى او را به نيكى تبديل كند و مصداق «اُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات» گرداند.
تا اينجا توضيحى بود درباره اينكه چرا آيه مورد بحث، پس از توبه بحث ايمان و عمل صالح را مطرح كرده و مىفرمايد: إِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَملاً صالِحا. خلاصه بيان اين شد كه گرچه اصل توبه براى آمرزش گناهان كافى است، اما براى فراتر رفتن از اين مرتبه و رسيدن به مرحله تبديل سيئات به حسنات، ايمان و عمل صالح هم لازم است.
بحث تبديل سيئات به حسنات در اثر توبه
پرسش ديگرى كه در مورد اين آيه مىتواند مطرح شود اين است كه مقصود از اينكه خداوند در مورد چنين توبه كنندگانى سيئات آنها را به حسنات تبديل مىكند چيست؟
اين مسأله نيز مانند بسيارى ديگر از مسائل تفسيرى، در بين مفسران معركهآرا است و وجوه مختلفى در اين مورد بيان شده است. ما در اينجا به لحاظ محدوديتى كه داريم از بيان اين نظرات صرف نظر مىكنيم و آنچه را كه در اين مورد نزديكتر به صواب مىدانيم توضيح مىدهيم.
آنچه از بسيارى از آيات و روايات فهميده مىشود اين است كه تمامى اعمال انسان، و از جلمه گناهانى كه انجام مىدهد، در نامه عملش ثبت مىگردد. البته اينكه حقيقت اين ثبت اعمال چيست و ملائكه چگونه و بر چه كاغذ و با چه قلم و چه خط و زبانى