إِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ[1] يَشاء؛ مسلّماً خداوند اين را كه به او شرك ورزيده شود، نمى آمرزد و غير از آن را براى هر كس كه بخواهد مورد بخشش قرار مى دهد.
لذا انسان بايد بسيار مراقب باشد كه به شرك مبتلا نشود. البته نسبت به شرك جلىّ و بيّن و شركى كه موجب ارتداد و نجاست انسان و خروج از دين مىشود تقريباً همه ما مؤمنان مصونيت داريم، اما مراتب ديگرى از شرك كه اصطلاحاً شرك خفى ناميده مىشود نيز وجود دارد كه بر عكس شرك جلىّ، بسيارى از ما نوعاً به آن مبتلاييم و بايد براى رهايى و خلاصى از آن تلاش كنيم.
مبرّا بودن عبادالرحمان از گناه «قتل نفس»
صفت سلبىِ دومى كه در اين آيه براى عبادالرحمان ذكر شده است، بركنارى و خوددارى آنها از گناه «قتل نفس» است كه از كباير موبقه به حساب مىآيد:
وَلا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إِلاّ بِالْحَق؛[2] و كسى را كه خداوند [خونش را]حرام كرده است جز به حق نمىكشند.
يكى از گناهان بسيار بزرگ و خطرناك كه به اين زودى آمرزيده نمىشود و توبه از آن نيز مشكل است، قتل نفس است. انسانى را كه خداى متعال آفريده و به او حق حيات داده است كسى نبايد متعرض حيات او شود و حياتش را سلب كند. در توصيف بزرگى اين گناه، قرآن مىفرمايد كسى كه چنين كند گويا همه انسانها را به قتل رسانده است!
مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِي الأَْرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِيعا؛[3] هر كس كسى را جز به قصاص نفس يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد، چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد.
البته مواردى وجود دارد كه خداى متعال خود، اين قاعده را استثنا زده و سلب حق