مىكنند و يا موجب كندى سير او مىشوند. طبيعتاً انسان عاقل بايد مراقب اين عوامل باشد و طورى حركت كند كه به آنها مبتلا نگردد. قرآن كريم در همين رابطه، در سوره فرقان يكى از اوصاف «عباد الرحمان» را اينچنين بيان مىدارد:
وَإِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً؛[1] و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مىگذرند.
بنابراين، شرط رسيدن به «فلاح» اين است كه انسان علاوه بر انجام دادن يك سلسله كارهاى مطلوب، از امورى هم كه مانع سير آدمى و سدّ راه او مىگردند و خللى در سير او ايجاد مىكنند اعراض نمايد. در اين زمينه، افرادى كه همت بيشتر و عالىترى دارند سعى مىكنند حتى از امورى كه موجب كندى سيرشان مىشود نيز اجتناب كنند، و آنها كه همتشان كمتر است تلاششان اين است كه دستكم امورى را كه موجب سقوط و عقبگرد آنان مىشود انجام ندهند. اين امور همان گناهان بزرگ هستند كه اصطلاحاً «كبائر» ناميده مىشوند.
پرهيز خاص از شنيدنىهاى لغو
در هر صورت، خط كلى اين است كه از هر آنچه كه فايدهاى به حال تكامل و سير انسان ندارد، بايد پرهيز نمود. اصطلاحى كه قرآن كريم درباره اينگونه امور به كار مىبرد «لغو» است. البته در قرآن مواردى وجود دارد كه لغو فقط در مسموعات و شنيدنىها استفاده شده است؛ نظير اين آيه كه در وصف بهشت و بهشتيان مىفرمايد:
لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَلا تَأْثِيماً[2]در آنجا نه بيهوده مىشنوند و نه [سخن]گناهآلود.
در روايات نيز در موارد متعددى لغو به لغو مسموع تفسير شده است. از جمله در برخى روايات در تفسير همين آيه (وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون) آمده است:
اَللَّغْوُ هُوَ الغِناءُ وَالْمَلاَهي؛[3] لغو عبارت است از غنا و لهويّات.
[1] فرقان (25)، 72. [2] واقعه (56)، 25. [3] بحارالانوار، ج 69، ص 42، روايت 6، باب 30.