[نيز]همسرش و برادرش را، و قبيلهاش را كه به او پناه مىدهد، و هر كه را در روى زمين است همه را [فدا مىداد] و خود را نجات مىبخشيد.
اما هيهات كه آن روز هيچ مفرّى براى مجرمان و گناهكاران وجود ندارد و تنها پاسخى كه دريافت مىدارند، آتشى است كه زبانه مىكشد:
كَلاّ إِنَّها لَظى * نَزّاعَةً لِلشَّوى؛[1] هيهات، [آتش] زبانه مىكشد [و] پوست سر و تن آنها را مى كَند.
اصطلاح «پوست از سر كندن» اصطلاحى قرآنى است و «نَزّاعَةً لِلشَّوى» يعنى آتشى كه پوست از كلّه مىكَند! اين آيه مىفرمايد، شعلههاى آتش به سوى فرد جهنمى هجوم مىآورند و مانند حيوانى كه آن را برشته كنند، پوست سر و بدن او در اثر آتش، بريان و جدا مىشود!
استغاثه به درگاه خداوند
اكنون آدمى اين همه را مقايسه كند با عذاب و آتش محدود و ناچيز دنيا و تأمل كند كه چگونه مىتواند در برابر آنْ تاب بياورد؟! فراموش نكنيم كه همه اينها تنها توصيفات و الفاظى پيرامون عذاب و آتش جهنم است و حقيقت اين امر با لفظ و وصف براى ما مكشوف نخواهد شد. براى مثال، ما فقط مىشنويم كه آب و غذاى جهنميان «غَسّاق» و «غِسلين» و لباس آنها از مادهاى چسبنده و بدبو به نام «قطران» است، اما اينكه غسّاق و غسلين و قطران چيست، هيچگاه با اين كلمات و الفاظ معلوم نمىشود. در روايت مىفرمايد، اگر لباسى از لباسهاى اهل جهنم به كره زمين آورده شود تمام اهل زمين از بوى بد و متعفن آن هلاك خواهند شد![2] آن گاه لباسى با اين وصف، لباس هميشگى جهنميان است.
البته خداى متعال هيچگاه نمىخواهد بندهاش را به جهنم ببرد، اما برخى بندگان با اعمالى كه مرتكب مىشوند، راهى جز جهنم رفتن براى خود باقى نمىگذارند. خداوند در اين دنيا نعمتهاى بىشمارى در اختيار بشر قرار داده و راه راست را نيز بدو نموده تا به پاداش پيمودن اين راه، او را در بهشت و نعمتهاى ابدى آن جاى دهد. بهشت جايى
[1] همان، 15 و 16. [2] بحارالانوار، ج 8، ص 305، روايت 64، باب 24.