در سوره «اعلى» نيز شبيه همين تعبير به كار رفته است:
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّى؛[1] هر آن كس كه خود را پاك گردانيد قطعاً رستگار شد.
قرآن كريم براى تشويق و ترغيب مؤمنان به اطاعت از خداوند و انجام كارهاى نيك، به آنان وعده مىدهد كه اگر از خداى متعال اطاعت كنند و اعمال نيك و شايسته انجام دهند به فلاح و رستگارى خواهند رسيد؛ اما خود فلاح ديگر نياز به تشويق و ترغيب ندارد تا انسان به دنبال آن برآيد، بلكه اين امر فطرتاً و ذاتاً مطلوب انسان است. هر انسانى به طور فطرى طالب سعادت و خوشبختى است و هيچ انسانى نيست كه در پى خوشبختى و سعادت و كاميابى نباشد. به تعبيرى، مىتوان گفت: مطلوب بودن سعادت براى انسان امرى جبرى است و انسان خواه ناخواه در جستوجوى سعادت و كاميابى است. به تعبير دقيقتر، اين امر «جبلّى» انسان است و آدمى بر اين خواست «مجبول» است و خداى متعال ذات و فطرتش را به گونهاى سرشته كه خواستار سعادت و خوشبختى و رستگارى است.
شرط مهم رستگارى
آنچه در اين ميان مهم و مشكل است پاسخ به اين پرسش است كه چه كنيم تا به فلاح برسيم و راه اين امر چيست؟ در همين آغاز و در اولين آيه، به اولين شرط رسيدن به فلاح اشاره شده است؛ چراكه مىفرمايد:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛ به راستى مؤمنان رستگار شدند.
يعنى براى فلاح، در صدر همه شرايط بايد «ايمان» داشت. اگر ايمان نباشد از فلاح و رستگارى خبرى نيست. از اين رو، اگر كسى از روى علم و عمد ايمان نياورَد، هيچ بهره و نصيبى از رستگارى نخواهد داشت. احياناً اگر افرادى نيز يافت شوند كه به عمق اين مباحث نرسند و از ايمان و مطالب مربوط به آن هيچ سر در نياورند، نهايت اين است كه معذورند، اما به هر حال چنين افرادى نيز حظ و بهرهاى از فلاح ندارند و به بهشت نمىروند، گرچه به جهنم نيز نخواهند رفت. به هر حال بحث مستضعف فكرى بحثى