اين كتاب را درست بفهمد، بعيد نيست كه بگوييم حقش اين است كه به او اجازه اجتهاد داده شود. در هر صورت، استاد ما مىفرمود كه ايشان با اين تلاش علمى و پركارى كم نظير در اين زمينه، از سوى ديگر نيز عبادتهايش به گونهاى بود كه اگر كسى از آن اطلاع مىيافت، فكر مىكرد كه ايشان در 24 ساعت جز عبادت كارى ندارد!
اين مرد بزرگ آنچنان بين عبادتهاى طولانى وتلاش علمى عميق و طولانى جمع كرده بوده كه انسان از آن در بهت و حيرت فرو مىرود. زيارت عاشورا و نماز جعفر طيار از جمله كارهاى عادى و همه روزه مرحوم اصفهانى به حساب مىآمده است.
استاد ما ـ حفظه الله ـ مىفرمود: اين اواخر مرحوم اصفهانى پس از همه اين كارها و انجام همه مطالعات و عبادات و قرائت قرآنش، شب كه مىخوابيد، متكايى را كه زير سر مىگذاشت از اشك چشمش خيس مىشد! به راستى كه بايد گفت: طوبى و هنيئاً لهم!
نكته مهم در اين ميان اين است كه اين اولياى خدا همه اين زحمتهايى كه مىكشند نه براى اين است كه مزدى بگيرند يا به حوايجشان برسند و آثارى در اين دنيا برايشان ظاهر شود. حكايت آنها حكايت «يَبِيتُونَ لِرَبِّهِم» است و آنان مىخواهند از شب تا به صبح همچون عاشقى كنار خدا ومعشوقشان باشند، نه آنكه همچون تجارتپيشگان بخواهند با نماز شبشان هم كاسبى و تجارت كنند!
بارى، نقل اين حكايتها و حالات بزرگان در درجه اول براى آن است كه خود بنده مقدارى از عالم غفلت و بىخبرى به در آيم و براى لحظاتى هم كه شده، درنگ و تأمل نمايم. به راستى در مقابل انسانهايى امثال مرحوم حاج شيخ محمد حسين اصفهانى ما چه هستيم و چه مىگوييم؟! اگر امثال چنين علما و بزرگانى با چنين معرفتهايى در حضور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) باشند، جاى امثال بنده در كجا خواهد بود؟! آيا ممكن است از آن ميان، زير نعلينها و كفش اين بزرگان هم كه شده، جايى به ما بدهند؟!
دو حكايت ديگر درباره مرحوم اصفهانى
يكى از شاگردان مرحوم اصفهانى، مرحوم حاج شيخ على محمد بروجردى بود. وى در منطقه بروجرد و لرستان مقلدان زيادى داشت و گرچه از بزرگان بود اما در مناطق ديگر