در هر حال، يكى از معانى محافظت بر نماز، خواندن آن در اول وقت است، اما غير از اين مىتواند معانى و مراتب ديگرى نيز داشته باشد. به طور كلى، اگر واجبات نماز بهجا آورده نشود نماز باطل خواهد بود و ضايع خواهد شد. از اين رو اگر اين مسأله را در نظر بگيريم مىتوانيم بگوييم قدر متيقن از محافظت بر نماز اين است كه انسان واجبات نماز و آنچه را كه موجب «صحت و درستى» نماز مىشود رعايت نمايد. اما نماز يك سلسله آداب نيز دارد كه شرط فضيلت نماز است و موجب مىشود ثواب و اثر و فضيلت نماز بيشتر شود، كه از جمله آنها مسأله نماز اول وقت است كه به آن اشاره كرديم. بدين ترتيب، رعايت اين آداب و شرايط فضيلت را كه موجب قرب بيشتر انسان به خداى متعال مىشود، مىتوان مراتب و مصاديق ديگرى از «محافظت بر نماز» دانست.
در عين حال، از زاويهاى ديگر مىتوان اصل و روح همه اين احكام و آداب، و واجبات و مستحبات در نماز را «توجه» به خداى متعال دانست و بر اساس آن، مواظبت بر نماز و مراتب و مصاديق آن را به ميزان «توجه» انسان به خداى متعال در حين نماز تفسير كرد. اين تفسير آنگاه مىتواند بيشتر مورد تأييد قرار گيرد كه توجه كنيم نماز غافلانه و بىحضور قلب و بىتوجه تا چه حد كارى زشت و نكوهيده است. براى تصور اين زشتى مىتوان به اين مثال توجه كرد كه كسى با دوست و آشنايى معمولى و همطراز خود مشغول صحبت شود اما در حين صحبت كردن با وى، پشتش را به او بكند و صورتش را از او بگرداند و به جاى نگاه كردن به او، مرتب به اين طرف و آن طرف و چپ و راست و زمين و آسمان نگاه كند! در همين مثال، اگر طرف مقابل و شخصى را كه با او صحبت مىكنيم معلم و استاد خويش يا شخصيتى محترم و عالىقدر در نظر بگيريم، زشتى اين كار به مراتب بيشتر روشن خواهد شد.
اكنون بايد توجه كنيم كه در حين نماز، ما در حال سخن گفتن با خداوند هستيم. در اين حال اگر دل و قلبمان متوجه خدا و رو به سوى او باشد ادب سخن گفتن با خدا را رعايت كردهايم، اما اگر دلمان متوجه جايى ديگر باشد، مانند آن است كه در حال صحبت كردن با خداى متعال رو و صورتمان را از ذات اقدسش گردانده و به او پشت كرده باشيم. البته خداوند جسم نيست و جهت ندارد كه صورت ما به سمت او باشد: