3. دلالت التزامي: عبارت است از دلالت لفظ بر معنايي که از معناي موضوعله لفظ خارج است؛ اما لازمه معناي موضوعله لفظ است؛ مانند دلالت لفظ دوات بر قلم.
گذشته از دلالتهاي سه گانه الفاظ، دلالتهاي ديگري نيز وجود دارند که در آنها آنچه از لفظ استفاده ميشود نه موضوعله لفظ است و نه لازمه معناي آن لفظ؛ مانند دلالت استعارهاي و دلالت کنايي.
الف) دلالت استعارهاي: عبارت است از بهکارگيري لفظ در غير معناي موضوعله و معناي اصلي لفظ، به دليل شباهتي که بين معناي موضوعله و معناي استعارهاي وجود دارد و البته در اين دلالت بايد قرينهاي همراه لفظ باشد که نشان دهد معناي موضوعله مراد نيست؛ مانند وقتي گفته ميشود «شيري را ديدم که تير ميافكند».
ب) دلالت کنايي: عبارت است از عدم اراده جدي معناي اصلي لفظ و اراده معنايي که لفظ براي آن وضع نشده، در عين حال اراده معناي اصلي لفظ نيز جايز است؛ چون در اين دلالت قرينهاي که مانع اراده معناي اصلي لفظ باشد وجود ندارد؛ مانند وقتي گفته ميشود «فلاني دستباز است»؛ يعني او اهل بخشش و سخاوت ميباشد.
نقش تداعي معاني در انتقال مقاصد و کاربرد آن در قرآن
کارکرد دلالت التزامي، استعارهاي و کنايي و مانند آنها در زمره تداعي معاني قرار دارند و در تداعي معاني، ابتدا معنايي به ذهن انسان خطور ميکند و ما از آن معنا به معناي ديگري منتقل ميشويم. هنوز