نبود دليل علمي و منطقي بر انكار معاد، آن عامل احساسي به تدريج و ناخودآگاه فرد را واميدارد كه به نبود معاد نيز اعتقاد پيدا كند و به گمان خود دليل علمي نيز بر انكار معاد ارائه كند.
كساني كه در معرض شبهات قرار دارند گاهي به دليل قوي بودن شبهات و يا القاي پياپي آنها، محتواي آن شبهات را باور ميكنند. پس اگر كسي به هر دليلي آخرت را باور نداشت، طبيعي است كه اميدي بدان نداشته باشد، اما اگر كسي آخرت را باور داشت و دليلي علمي و برهاني و دست كم از طريق گواهي مخبر صادق ظن راجح به وجود آخرت داشت، آيا ميشود كه به آخرت اميدوار نباشد؟
نقش توجه به باورها در تأثير عملي داشتن آنها در انسان
گاهي با دليل مطلبي براي انسان ثابت ميشود؛ اما از آن جايي كه انسان توجهي به آن ندارد، به لوازم آن نيز ملتزم نخواهد بود؛ چرا كه اصل اعتقاد كه از راههاي علمي حاصل ميگردد يك مسأله است و توجه داشتن و زنده داشتن آن، مسأله ديگري است؛ به عنوان نمونه، ما همهجا حاضر و ناظر بودن خداوند متعال را باور داريم؛ اما گاهي به اين باور توجه نداشته و آن را فراموش ميكنيم و در نتيجه، تأثير آن باور در ما از بين خواهد رفت.
در بسياري از موارد هر چند آخرت را باور داريم؛ اما به دليل بيتوجهي به آن، اين باور در ما تأثيرگذار نخواهد بود. بنابراين، اميد به آخرت در صورتي در انسان زنده ميشود كه در وهله اولْ آخرت را باور داشته باشد و عامل احساسي ناخودآگاه جلوي اين اعتقاد را نگيرد و