هم چنان كه از اين آيات استفاده مىشود، همواره در بين مسلمانها كسانى بوده و هستند كه حضور در جبهه برايشان سخت و سنگين است و علاوه بر اين كه خودشان از شركت در جهاد خوددارى مىكنند، براى توجيه كار خود و كاستن از عوارض خودداريشان از شركت در جنگ، ديگران را نيز مىترسانند و از رفتن به جبهه باز مىدارند. اگر مسلمانان در جنگ با دشمن شكست بخورند يا شهيد، اسير و مجروح بدهند، اينان مىگويند خدا به ما كَرَم كرد كه به اين مصايب گرفتار نشديم و اگر به جبهه رفته بوديم ما هم صحيح و سالم نمىمانديم! و اگر مسلمانها بر دشمن پيروز شوند و قضيه به نفع آنها فيصله يابد و غنايمى از دشمن بگيرند، اينان مىگويند اى كاش ما هم توفيق شركت در جنگ را پيدا كرده بوديم و به چنين رستگارى بزرگى نايل مىآمديم؛ گويى كه كسى جلوى توفيق حضورشان در جنگ را گرفته، يا اصلا روحشان هم خبر نداشته كه جبهه و جنگى در كار است!
واضح است كه در اين آيه، خداوند با بيان اين حالات و گفتههاى وانشستگان از جنگ، در واقع آنان را نكوهش مىكند كه چرا از جنگ كناره گيرى كرده و با برخوردى منافقانه سعى دارند در هر صورت (پيروزى يا شكست سپاه اسلام) كار خود را موجه جلوه دهند.
در جايى ديگر، خداوند آنان را كه از شركت در جنگ وحشت دارند مذمّت كرده، مىفرمايد: