در هر صورت، آن چه كه تاريخ بدان گواهى مىدهد حضور هميشگى جنگ در صحنه زندگى اجتماعى بشر است. از اين رو ناديده انگاشتن آن، چيزى جز چشم بستن بر واقعيت نيست. البته اين سخن به معناى ترويج و تبليغ جنگ و كوبيدن بر طبل آن نيست، بلكه اذعان به وجود واقعيتى جامعه شناختى و پديده اى مهم در جامعه انسانى است. اگر بخواهيم واقع نگر باشيم، به جاى چشم بستن بر اين واقعيت و گذشتن از كنار آن، بايد به تحليل و بررسى آن بپردازيم و سؤالات و مسايلى را كه در ارتباط با آن مطرح است روشن سازيم. از همين رو، اسلام كه مكتبى جامع و واقع نگر است، در مجموعه تعاليم خود، با بيان آموزهها و مطالب متعددى، درباره جنگ، رهنمودهايى بسيار مهم و كارگشا را درباره اين واقعيت اجتماعى به پيروان خود ارائه داده است.
موضوعات و مسايلى را كه در مورد جنگ وجود دارد، در يك تقسيم كلى مىتوان به دو دسته تقسيم كرد: يكى مسايلى كه مربوط به جنبههاى «هستى شناسانه» و «واقعيت» جنگ است؛ و ديگرى موضوعاتى كه به جنبههاى «دستورى» و «بايد» و «نبايد»ها و «نظام حقوقى جنگ» مربوط مىشود. با نگاهى اجمالى به آيات قرآن كريم، در مىيابيم كه مطالب مختلفى درباره هر يك از اين دو دسته، در قرآن بيان گرديده است.
آن چه پيش رو داريد، تحليل و بررسى پديده جنگ از ديدگاه قرآن كريم است. از اين رو نوع بحث، در واقع، «تفسير موضوعى قرآن كريم» است و همان گونه كه اشاره شد، طى آن، موضوع «جنگ» در قرآن و آيات مربوط به آن بررسى مىشود. اصل اين مباحث، درس هايى بوده كه استاد فرزانه حضرت آيت الله مصباح يزدى ـ دام ظله ـ در سالهاى 65 و 66 در