معاد شود دفع مىكند و امكان آنرا به اثبات مىرساند، و از سوى ديگر، نمونههايى از زنده شدن مردگان را در همين جهان، ارائه مىدهد. و سرانجام، برهان بر ضرورت معاد، اقامه مىكند.
اينك به ترتيب به بررسى اين شيوهها مىپردازيم [البتّه ترتيبى كه ما از نظر منطقى در نظر گرفتهايم نه اينكه خود قرآن، آنرا مشخّص كرده باشد. زيرا بيانات قرآنى در هر موردى متناسب با مقام و به اقتضاى حال گروهى از منكران يا وسوسه گران يا اهل شكّ و شبهه است و در مقام تعيين تربيت بين شيوههاى بحث و اسلوبهاى بيان نيست].
1 ـ خلع سلاح
در آيات بسيار، خداوند مىفرمايد كه منكران معاد دليلى بر ادّعايشان ندارند:
ما زمين و آسمانها و آنچه بين آنهاست بيهوده نيافريدهايم ؛ [بيهوده انگارى آفرينش ]تنها گمان كسانىاست كه كافرند، پس واى بر آنان كه كافرند از دوزخى (كه در پيش خواهند داشت) مىبينيم كه در آيه مىفرمايد: اينان بر ادّعاى خويش، جز گمان و پندار، چيزى ندارند.
انشقاق / 14: «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُور».
انسان گمان مىكند كه باز نمىگردد! روشنتر از اين دو آيه، آيهاىاست در سورهى جاثيه كه نخست ادّعاى كافران را نقل مىكند و سپس مىفرمايد اين ادّعا را بى دليل و بدون پايه، بيان مىكند:
مىگويند:(قضيّه) جز همين زندگى دنيايى ما نيست كه مىميريم و زنده مىشويم و جز روزگار كسى ما را هلاك نمىكند ؛ انيان دانشى در اينمورد ندارند؛ اينان تنها گمان مىورزند.