همهى اين امور از وعد و وعيد و بشارت و انذار، تنها در مورد موجود مختار معنى دارد. دستهاى ديگر از آياتى كه باز نشانگر اختيار انسان است، آيات عهد و ميثاق خدا با عموم يا دستههاى خاصّى از انسانها است كه در قرآن به آن اشاره دارد:
يس / 60 و 61: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَأَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيم».
اگر انسان مجبور باشد و از خود اختيارى نداشته باشد؛ عهد خدا با وى، كار لغوى ست.
اين دو مورد،«ميثاقِ خاص» است؛ و بارى، همهى اين آيات اعّم از ميثاق عام يا خاص، نشانهى اختيار انسان است.
علاوه بر اين دليلهاى نقلى و يا دليلهاى عقلى؛ آدمى با علم حضورى نيز درمىيابد كه مختار است. ترديدپذير نيست كه در بسيارى از موارد، انسان وقتى بر سر دو راهى قرار مىگيرد، بدون اينكه جبرى در كار باشد، با اختيار خود يكى از دو راه را انتخاب مىكند.
برخى از منتسبين به اسلام، قائل به جبر يا چيزى شبيه به جبر شدهاند. به علل اين گرايش در مباحث آينده خواهيم پرداخت. اجمالاً در اينجا مىگوييم كه اينان دچار شُبهههايى شده و نتوانستهاند آنها را حل كنند.
مفهوم اختيار
براى آنكه هر مسأله، حلّ روشنى پيدا كند بايد مفاهيمى كه در عنوان آن ذكر مىشود، كاملاً تبيين شود و اگر اشتراك يا تشابهى وجود دارد، بكلّى رفع گردد؛ به همين جهت پيش از ورود به مباحث ديگر، لازم است توضيحى پيرامون مفهوم اختيار ارائه گردد: كلمهى اختيار، در عرف ما و نيز در مباحث نظرى، به چند صورت و در چند مورد بكار مىرود:
1 ـ در مقابل اضطرار:مثلاً در فقه مىگوييم اگر كسى از روى اختيار بخواهد گوشت مردار بخورد، جايز نيست امّا از روى اضطرار، اشكال ندارد؛ يعنى اگر نخورد جانش به خطر مىافتد يا ضررى بسيار شديد به او روى خواهد آورد: