شناختهاي اخلاقي و حقوقي که گاهي بهنام «معرفتهاي ارزشي» ناميده ميشوند، داراي ويژگيهايي هستند که ميتوان آنها را به دو دستهٔ کلي تقسيم کرد: يک دسته ويژگيهاي مربوط به مفاهيم تصوري خاصي است که عبارات اخلاقي و حقوقي از آنها تشکيل مييابند و در درس پانزدهم دربارهٔ آنها بحث شد، و دستهٔ ديگر مربوط به شکل و هيئت عبارات ارزشي است؛ يعني معرفتهاي اخلاقي و حقوقي را به دو شکل ميتوان بيان کرد: يکي شکل انشائي و امر و نهي، چنانکه در آيات قرآن کريم فراوان ديده ميشود، و ديگري شکل خبري و بهصورت قضيهٔ منطقي که داراي موضوع و محمول يا مقدم و تالي است، چنانکه در موارد ديگري در آيات و روايات بهکار رفته است.
ميدانيم که عبارت انشائي، از قبيل قضايا و قابل صدق و کذب نيست و دربارهٔ آن نميتوان سؤال کرد که آيا عبارت انشائي راست است يا دروغ؟ و اگر چنين سؤالي بشود بايد پاسخ داد که نه اين است و نه آن، و فقط انشاء است. بلي، دربارهٔ امر و نهي ميتوان گفت که بالالتزام دلالت بر مطلوبيت متعلق امر براي امرکننده، و مبغوضيت متعلق نهي براي نهيکننده دارد، و به لحاظ همين دلالت التزامي ميتوان صدق و کذبي براي آنها در نظر گرفت، يعني اگر متعلق امر واقعاً مطلوب امرکننده، و متعلق نهي واقعاً مبغوض نهيکننده باشد، عبارت انشائي بهحسب اين دلالت التزامي، صادق و در غير اين صورت، کاذب خواهد بود. بعضي از انديشمندان غربي پنداشتهاند که قوام قواعد اخلاقي و حقوقي، به امر و نهي و الزام و تحذير است و به عبارت ديگر ماهيت آنها ماهيت انشائي