هليهٔ بسيطه (يعني قضايايي که مفاد آنها وجود موضوع در خارج است) و در حمل اولي (يعني قضايايي که مفهوم موضوع و محمول آنها يکي است، مانند «انسان حيوان ناطق است») انکار کردهاند.
ولي نبايد ترديدي روا داشت که از ديدگاه منطقي هيچ قضيهاي فاقد نسبت و حکم نميباشد؛ زيرا چنانکه گفتيم قوام تصديق به حکم است و حکم به نسبت بين دو جزء قضيه تعلق ميگيرد. هرچند ممکن است از ديدگاه فلسفي و هستيشناسي، فرقهايي بين قضايا قائل شد.
اقسام تصور
تصور در يک بخشبندي، به دو قسم کلي و جزئي تقسيم ميشود: تصور کلي عبارت است از مفهومي که بتواند نمايشگر اشياء يا اشخاص متعددي باشد، مانند مفهوم انسان که بر ميلياردها فرد انساني صدق ميکند، و تصور جزئي عبارت است از صورت ذهني که تنها نمايشگرِ يک موجود باشد، مانند صورت ذهني سقراط.
هريک از تصورات کلي و جزئي، به اقسام ديگري منقسم ميگردند که به توضيح مختصري پيرامون آنها ميپردازيم.
تصورات حسي: يعني پديدههاي ذهني سادهاي که در اثر ارتباط اندامهاي حسي با واقعيتهاي مادي حاصل ميشود، مانند صورتهاي مناظري که با چشم ميبينيم، يا صداهايي با گوش ميشنويم. بقاء اينگونه تصورات، منوط به بقاء ارتباط با خارج است و پس از قطع تماس با خارج، در فاصلهٔ کوتاهي (مثلاً يکدهم ثانيه) از بين ميرود.
تصورات خيالي: يعني پديدههاي ذهني ساده و خاصي که بهدنبال تصورات حسي و ارتباط با خارج حاصل ميشود، ولي بقاء آنها منوط به بقاء ارتباط با خارج نيست، مانند صورت ذهني منظرهٔ باغي که حتي بعد از بستن چشم، در ذهن ما باقي ميماند و ممکن است بعد از سالها به ياد آورده شود.